زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۱ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است


شاعر شده ام اوج در اوهام بگیرم

تو رقص کنی از تنت الهام بگیرم

من منتظرم باد به زلفان تو افتد

تا یک غزل از موی شبت وام بگیرم

 

مهرت به دل افتاده و " من عاشقت هستم"

میگویمت آنقدر که سرسام بگیرم!

چشمان تو پیمانه من از چشم تو مستم

از خنده لبت مرهم دردام بگیرم

 

حسرت به تنم مانده بگیرم بغلت را

از حُرم نفسهای تو حمام بگیرم!

حتی نَبَرد خواب مرا ! عالم رویا

تا یک دل سیر از لب تو کام بگیرم

 

دل سوخته شد از غم تو، چونکه نمیرم

باید ز سر کوچه دل خام بگیرم!

عشق تو شود شعر، تراود ز ضمیرم

دانم که لقب شاعر گمنام بگیرم

 

بودم چو "یلی" تا که شدم عاشق رویت

نامم شده "لیلی" کمک از "لام" بگیرم!

چشمم به سما زال شده جانب سویت

شاید که نشانت ز مه شام بگیرم

 

دنیا نشد آخر به مراد دل زهره

بر حجله نشان " زن ناکـــــــام " بگیرم...

بر سنگ مزارم بنشان شمع به شعله

شاید که به مردن ز غم آرام بگیرم...


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆