زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است


روز و شب گردیده چون یلدا مرا

رفتنت را از برم باور نشد

گر که عمری بگذرد گویی مرا

چون تو زهره، مر مرا یاور نشد

 

مستی چشمان من در دست تو

همچو تو مستی فزا، ساغر نشد

مهربان بر این دل ِ پابست تو

بعد تو بر من به جز مادر نشد...

 

بر تب عشق من و تو ماه من

جز خدا کَس شاهد و داور نشد

خود بدانی لحظه های زار من

جز نبودت، بیش زجرآور نشد

 

از محبتهای تو اَلکن زبان

چون تو غمخوارم شدی، خواهر نشد

خواستم سهمم تو باشی از جهان

هر چه کردم لیک، این آخر نشد

 

گر بگردم از شفق تا بر فلق

چون تو مه در مغرب و خاور نشد

قسمتم را بر جدایی کرده حق...

مرحبا بر دل کزین کافر نشد


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆


خاطر ز غم دوری ات ای عشق حزین است

تب کرده دلم، شاهد آن اشک جبین است!

 تا عقرب زلف کج تو بر رخ ماه است

حال دل بیچارۀ من بدتر از این است

 

ابرو چو کمان، غنچه لب و موی چو یلدا

چشمان تو در خاتم رویت دو نگین است

معنای همه واژه به لبهای تو شیرین

دیگر چه تمنا به لغتنامه معین است؟!

 

قامت به قیامت، قد بالای تو سرو است

هر جا که نهی پا همه مینوی برین است

ای حور وَشان! حسرت من باد شما را

ماه دل من همچو که غِلمان به زمین است

 

با دیدن او چنگ به دل میزندم شور

از بس که رخ ماه نگارم نمکین است!

بالا زده قندم چه کنم چاره ندارم

شکّر دهنش همچو رطب، لب عسلین است

 

شاعر نبدم لیک بدان ای مه زیبا

شعرم ز نفسهای تو بس قافیه چین است

آن دم که شدی محرم و مهرت به دل افتاد

دنیازده گردیدم و باطل همه دین است

 

مُرتاض شدم از همه عالم بگریزم

دل بود تو را یکسره در جُست و کمین است

سهواً اگرم چشم به غیر از تو بیفتد

بیچارۀ نفرین شده شیطان لعین است

 

با کوچ تو از پیش من ای مرغ مهاجر

دل تا به ابد کنج قفس خانه نشین است

آواره چو مجنون شوم و سر به بیابان

بی خانگی و دربه دری بهتر از این است...

 

رویای تو هر شب بنهد سر به سر من

گویی نفست با نفس زهره عجین است

 گر کم نکنی ناز و خودت را نرسانی

هم خوابگی اختر و مه، قصه همین است...!


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆


خداحافظ ! بدون تو، نشسته در دل ِ بادم

خداحافظ ! ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

 

خداحافظ ! بدون تو ز عالم جمله بیزارم

خداحافظ ! به واقع مُردم و چون آدمیزادم

 

خداحافظ ! در این غربت به دام غُصه زنجیرم

خداحافظ ! بدون تو در اوج قِصه میمیرم

 

خداحافظ ! دمی بی تو دلم طاقت نمیاره

خداحافظ ! به گیسویم کماکان برف میباره

 

خداحافظ ! در اوج زندگانی خسته ام، پیرم!

خداحافظ ! سراغت رو ز پاییز و خزان گیرم

 

خداحافظ ! به قلب من وداعت داغ میذاره

خداحافظ  که گفتی در نگاهم اشک میکاره

 

خداحافظ ! ولی چون بگذرم از دلخوشیهایم؟

خداحافظ ! برو... اما بدون تنهای تنهایم...

 

خداحافظ ! ولی لنگ است بی تو رفتنی پایم!

خداحافظ ! زمین خوردم نگه بر سنگ میسایم!

 

خداحافظ ! همه روزا گرفته بی تو دلگیره

خداحافظ ! دوا کاری نشد! افاقه جن گیره!!

 

خداحافظ ! ولی زهره بدون ماه میمیره

خداحافظ ! بگو جز من تو را آغوش میگیره...؟

 

خداحافظ ! دلیل شعرهایم، ماه پیشانی

خداحافظ ! به پایان آمد این دیدار پنهانی

 

خداحافظ ... دلیل مرگ من شد هیچ میدانی؟

خداحافظ !! یقین دارم بدون زهره میمانی...

 

  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆