زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

دل ربودی از من و پنهان شدی از چشم من

مانده ام... دوری ولی دل کرده ای شیدا چرا؟

 

چشم من در حسرتت جیحون شده شیرین ادا

ناز کم کن نازنین، اینک بیا ... فردا چرا؟

 

من چو فرهاد عاشقم بر لعل شیرین لبت

زهر شد کامم، جواب ِ تلخ ِ سر بالا چرا؟

 

من شدم اختر از آن دم نور تو بر من رسید

چون تو ماهی، گاه پنهان و گهی پیدا چرا؟

  

" نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با رقیبان ناز کن با ما چرا؟ "

  

من بُدم لیلی، شدم مجنون، نگشتی عاشقم

کرده ای خون بر دلم، جیحون نه و دریا چرا؟

  

حسرت رویت مرا در خاک ِ گور آخر کند

ای خدا... باقی مرا بگذاشتی دنیا چرا؟

  

عاشقی کردی مرا مهرت نشاندی بر دلم

سنگدل آخر شدی بر زهرۀ لیلا چرا... ؟


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆