زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است


" تقدیم به پیشگاه مقدس حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) "

 

عاشقم بر خال هندو وُ کمان ابروان

آن شه والا که چشمانش ز ِهَر، شهلاتر است

 

رخ چو قرص ماه دارد در میان اختران

از همه زیبا رُخان، "مهدی" من مَهلاتر است

 

حضرت یعقوب گر دارد چو یوسف اختری

ماه من مهدی زهرا از همه زیباتر است

 

قلب پُر گیرای شاه مردُمان عالمین

ازهمه آهن رباهای جهان گیراتر است

 

عاشقانش از کنون در مقدمش گل مینهند

چشم مولا بر همه عاشق دلان بیناتر است

 

از غم دوری و هجران وجودش قلب من

بس شکسته، در ببَسته از همه ویرانتر است

 

اندکی تعجیل آقـــــــــــا... روز میلادت قریب

جان شیرینم کف نعلیتان میراتر است...


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆

 

 "به نامش و به یاری اش"

 

ماه من "مهدی" چو یوسف در میان عاشقان

تیغ ابرویش به دل از عشق خونها میکند

 

طاق ابروی هلالش قبلۀ عاشق دلان

بر رخ ماهش ببین آن خال غوغا میکند

 

در پی سلطان عشق، عالم دوانند جملگی

پُر جنون اند از حضورش بس که شیدا میکند

 

صد هزاران لیلی و مجنونِ عاشق در برش

مات، تا قرص قمر رخ را هویدا میکند

 

از قدوم پرفتوحش هر کجا پا مینهد

عطر جنت میفشاند نیک بر جا میکند

 

قامت رعنای او بنگر قیامت کرده است

یوسف زهرای من هنگامه برپا میکند...

 

عالم تاریک از شمس وجود عارفش

میشود روشن چو "مهدی" جلوه پیدا میکند

 

زهره و پروین و دیگر اختران آسمان

روشن از مه میشوند و رو به فردا میکند...


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆


" به نامش و به یاری اش "

 

حاذق طبیب عالم، گر از سفر نیاید

بر زخم جان و دلها درمان نخواهد آمد

 

عالم همه سکوت است در هجر روی دلبر

حتی ز عرش اعلی، فرمان نخواهد آمد

 

مست است هر دو عالم از نرگس نگاهش

ساغر سبو شکسته، پیمان نخواهد آمد

 

ماه منیر شبها گر رخ عیان ندارد

بر حوریان مینو، غلمان نخواهد آمد

 

هنگامۀ قیامت بی بودنش محال است

سکان رها کن ای نوح، طوفان نخواهد آمد

 

در مکتب ادیبان گر نام او نباشد

رقص سما چه معنا؟ عرفان نخواهد آمد

 

عاشق دلان به عشقش حنجر به دار بستند

سرها همه برفته، سامان نخواهد آمد

 

عالم همه رکاب و او چون نگین خاتم

چون صاحب زمان بر، دامان نخواهد آمد

 

یا رب هزار جمعه آمد ولی نیامد

عمر جهان به سر شد، جانان نخواهد آمد؟

 

ادعیه را رها کن گر مرد آسمانی،

از آسمان نیاید، باران نخواهد آمد...

 

  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆

 

روزی که خدا راه تو را داد نشانم

قادر شده ام یک شبه از عشق بخوانم

یا رب ز کرم کن مددی تا که بدانم

این عشق چه عشقیست که افتاده به جانم

 

شاعر شده ام از، اِ اِ ... از، از تو بگویم

از شوق تو بند آمده اینگونه زبانم

پاسخ بده من جای تو را از که بجویم

ای آنکه شده نام تو تسبیح زبانم

 

تجویز طبیبان شده روزانه مقرر

خون از غم دوری تو بر دیده چکانم!

برعکس تو سرمشق دلم گشته مکرر

باید "بتوانم"... "بتوانم"... "بتوانم"...

 

شیطان تو بیا و برسان سیب به دستم

من را ز همه عالم بی او برهانم

جای تو خدا، عشق زمینی بپرستم

آتش بده فرمان و به دوزخ بکشانم

 

در بین هزاران مه گمنام و هویدا

دل گشته خریدار تو دردت همه جانم

فرق است میان همه با زهره ی شیدا

من آمده ام تا همه ی عمر بمانم...

 

  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆