مهـــــــربانی میکنم...
شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ق.ظ
دارم دل شوریده را خانه تکانی میکنم
رنگ تمام لحظه ها را آسمانی میکنم
وقتی کنارم میرسی از شوق تو سر میرود
واژه به واژه در دهان، شیرین زبانی میکنم
از بس که خیره مانده ام با یاد تو بر آسمان
اختر همه کفری شده، مَه را روانی میکنم
تا تشنه لبهای مرا با بوسه سیرابش کنی
داغ نبودت را ز دل مرثیه خوانی میکنم
خواهان فراوان میرسد از ره به گرد اخترت
تنها به عشق بودنت، عاشق پرانی میکنم
بردی ز کف دل را ولی عاشق نماندی ماه من
نامهربان قلب تو را هی مهربانی میکنم
برف سپیدی میزند بر ظلمت موی شبم
باشی کنارم تا ته دنیا جوانی میکنم
رخصت دهی لیلی نه و مجنون و فرهادت شوم
من دولت عشق تو را صاحبقرانی میکنم
فرمان بده تا از دلم مسکین درگاهت شوم
تکیه به نامت چون زنم فرمانروایی میکنم
شاعر نمودی زهره را مه وش رخ شیرین ادا
عشق تو را با شعر خود روزی جهانی میکنم
- ۹۴/۰۱/۰۱
صبوری می کنم تا تمام کلمات عاقل شوند .
صبوری می کنم تا تر نم نام تو در ترانه کامل تر شود
صبوری می کنم تا طلوع تبسم
تا سهم سایه تا سراغ همسایه
صبوری می کنم تا مدار
مدارا مرگ خسته از دق الباب نوبتم
آهسته زیر لب چیزی
حرفی
سخنی بگوید
مثلاوقت بسیار و دوباره باز خواهم گشت
مرا نمی شناسد مرگ
یا کودک ست هنوز
ویا شاعران ساکتند
حالا برو ای مرگ ای برادر ای بیم ساده آشنا
تا تو دوباره باز آیی من هم دوباره عاشق خواهم شد
سید علی صالحی .