زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است


فرموده بودی غم نخور باشد اجابت میکنم

سربازم و میرم تویی، قربان اطاعت میکنم

 

امری مرا داری بگو، دل را فدایت میکنم

با اخم خود بشکن مرا، فوقش شکایت میکنم

 

بخشش عطا فرما اگر بی پرده حرفی میزنم

یا پیش چشم حضرتت گاهی جسارت میکنم

 

هرکس که حتی غیر عمد خیره نگاهت میکند

از خود به در می آیم و یکسر اهانت میکنم

 

در دل همی طوفانم و ظاهر ولی آرامشم

یک تار مویت کم شود در دم قیامت میکنم

 

ناز و خرامان میروی چون از میان کوچه ها

حتی به خاک کوچه هم یکسر حسادت میکنم

 

روز و شبم مونس تویی اول تویی آخر تویی

هر جا روم آنجا تو را بینم، زیارت میکنم

 

سجاده ام رو سوی تو قبله همی آغوش تو

گویی خدا را جای تو دارم عبادت میکنم!

 

هی میروی هی میروی غم بر دل و جان مینهی

با اینهمه، بر ماندنم هی استقامت میکنم

 

گر مینویسم از دلم زیبایی شعرم مبین

خون میچکد از واژه ها هر شب حجامت میکنم

 

شاعر شدم از عشق تو، با دفتر اشعار خود

عاشق دلان خسته را دارم هدایت میکنم

 

گفتی به من احساس تو سوء تفاهم بود و بس

این حس ولو یک اشتباه، تا بی نهایت میکنم

 

هرگز به فکر من نباش هر جا که میخواهی برو

دارم به تنهایی خود دیرینه عادت میکنم

 

دنیا شود همراه من تنها تویی، تو... ماه من

بی تو تک و تنها منم حس حقارت میکنم

 

من در کنار یاد تو، با خاطرات ناب تو

در سرزمین بی کسی دایم اقامت میکنم

 

کفتر منم بر بام تو، تکیه زنم بر نام تو

گر لشگری کوبد مرا حس شجاعت میکنم

 

جنت نمیخواهم اگر آنجا نباشی ماه من

دنیا و عُقبی جملگی حکم برائت میکنم

 

سهم دل من خون شده چشمان من جیحون شده

این را بدان وقت جزا طالب غرامت میکنم

 

دست خدا همراه تو، اختر نشین َم راه تو

من با همین دلواژه ها عرض ارادت میکنم


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆