زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است


حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش

در لشکر دشمن پسری داشته باشد

 

بشکسته چنان دل شده بد سوختۀ ریش

گویی که گلو ته نفسی داشته باشد

 

احوال دلم سینۀ سرخی که دلش بیش

پرواز بخواهد، قفسی داشته باشد

 

جانم همه زخمی شده از زهر سخن نیش

چون سرو که حاجت هَرَسی داشته باشد

 

مات ام زده بر عکس تو در دم شده ام کیش

غربت زده دل، گو نَه کسی داشته باشد

 

دل بس که شد آبستن غمهای مَه خویش

دانم که به مردن هوسی داشته باشد

 

ظالم شده مه بر منه اختر دل ِ درویش

حس میکنمش بد غرضی داشته باشد!


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆