زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است


 

تا شنیدم میرسی از ره کنار پنجره

دزدکی میپایم و چشمم سرک برداشته

 

غنچه لبهایم به دور از شهد شیرین لبت

چون انار سرخ یلدایی ترک برداشته

 

آنچنان جذاب و زیبایی که بی نقش و نگار

هرکسی دیده تو را میل بزک برداشته!

 

غرق چشمانت شده هرکس بدیده دیده ات

مثل نیما حس "آدمها کمک" برداشته

 

حاجی عبدالله از قند لبت الگو گرفت

از رُخت دریاچه ی قم بس نمک برداشته

 

از سر انگشتت هنر میبارد و عاشق شده

هرکسی از مهر دستت ناخنک برداشته

 

در نبودت بسکه بوسیدم تو را عمقی و داغ

صفحه ی گوشی من پیوسته لک برداشته!

 

تا که باران میزند یاد تو میپیچد فضا

خانه را گویی که عطر قاصدک برداشته...

 

من شدم عاشق تو را یا عاشقی تو زهره را؟

این همه عشق و دلم حیران و شک برداشته

 

لحظه ی دیدار از شوقت دویدم کوچه را

باد هم گشته رضا خان و لچک برداشته...


  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆