زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

زهـــــــره نســـــاجیان

دل نوشته های ☆تک ستـــــــاره☆

۱ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

بر نگاهم از فراقت می نشیند شبنمی
چشم تو آتش، دل من خوشه خوشه خرمنی

سوی چشمانم برفته بس که بر در زُل زده

از درآ ! بخشا نگاهم را نگاه روشنی

سر ز پا نشناسم از شوق حضور ناب تو
مانده ام من در توام جانا و یا تو در منی

لب عسل، چشمت شراب و گونه ات سیب گلاب
جان به قربان تو آقا میوه های درهمی

میزنی لبخند و بیش از پیش زیبا میشوی
اختیار از کف برفته نازنینا محشری

پیچش مویت بدید عارف همه ایمان برفت
حوزه را بستی کفایت کن دلیل کافری !

غیرت و مردانگی چونان پدر در جان تو
عشق تو بر اخترت بهتر ز مهر مادری

گر مرا عمری دوباره، انتخاب من تویی
خانه ات آباد بادا از همه خوبان سری

غنچه ی لب وا کن از هم مرغ خوش الحان من
تا نهم سر زیر پایت ای که چون نیلوفری

طُرفه العینی شود دیدار روی ماه تو
چون روی از پیش من سیگار بر لب بهمنی

مهر و آبان رفت و پاییزم زمستانی شده
چشم امیدم به فرداها و ماه آذری

می دهم جان از برایت ای همه دار و ندار
بی حضورت جنت الماوا نیرزد ارزنی

در به در اندر پی ات کولی وش و زهره نشان
من گدای کوی تو، تو بنده زاده پروری

 

  • ☆زهــــــــــره تک ستــــــــــاره☆