تصــــــــرف عـــــــــــــدوانی...!
جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۳ ب.ظ
سهم دنیای من از عشق پُر از تنهاییست
حسرتی مانده به دل، چشم ترم دریاییست
گر ز حکمت به برم بسته دری، میدانم
پیش رو باز ز رحمت همه دم درهاییست
به دلم بس که نشاندست زمان، رنج و بلا
گریــــــۀ ابر مرا زمــــزمــــۀ لالاییست
دلخوش از عشق کسی نیستم ای اهل ریا
به خداوند که معشوقۀ من بالاییست
قصۀ دل همه با نام حق آغاز کنم
که همی یاد خدا عُروة بس وثقاییست
دل به دریا زنم و سوز دلی ساز کنم
عاقبت کوس " انا العشق" مرا رسواییست
چند وقتیست که بازیچۀ عشقش شده ام
گر چه بازیچه شدن نیز خودش دنیاییست
من که زال از غم هجران و فراقش شده ام
گوشه چشمی ز نگارم اثرش بُرناییست
دل من را بربود از کف و رفت از بر من
این تصرف که بکردست مرا، عُدوانیست!
دانم از دوری دلبر رود آب از سر من
زهره آخر ز فراق مه خود قربانیست...
- ۹۶/۰۲/۰۸